امید عظیمی- روزنامهنگار
تاریخچه هواداری در ورزش دنیا به قدمت همان اندازهی عمر ورزش است. از المپیک باستان تا ورزشهای نوظهور الان.
در ورزش ایران هم اینگونه بوده، و در کنار ورزش رقابتی، هواداری از تیمها هم رنگ گرفت و رفته رفته سکوهای ورزشگاهها هم مثل داخل زمین صاحب رهبر و لیدر شدند تا تشویقها همافزا و یکصدا و یکجهت باشد و ورزشگاه بلرزد و بر حریف جهنم شود.
لیدرها یا همان مشوقها، میآیند، نبض سکوها را به دست میگیرند، هر جا لازم باشد هیجان را بالا میبرند و هر جا که لازم نباشد، پاییناش میآورند تا آرامش به تیمشان تزریق کنند. سکوها بیحضور آنها نامنظم و شلخته است.
رسم لیدری در ورزش، عاشقی است. هرکدام از لیدرهای والیبال ارومیه آخر عاشقیتاند. با جان و دل و از عمق جان برای عشقشان حنجره پاره میکنند، تا لرزه بر تن حریفانشان بیندازند.
شعارها و بوقهایشان پولی نیست. اهل ناجوانمردی و رنگ به رنگ شدن هم نیستند. وابستگی هم ندارند. هر کس آمد و به والیبال این شهر خدمت کرد شد چشم و چراغشان، هر کس هم که آمد و عاجز از خدمت بود، از خجالتاش در آمدند. برایشان نه آدمها بلکه فقط والیبال شهرشان مهم است و بس.
اهل سیاست نیستند و با این سیاسی و بر آن سیاسی نبودهاند اما هرجا لازم بود، روی سکوها برای مطالبههایشان شعار سیاسی هم خواندهاند.
«بیر، ایکی، اوچ»، معروفترین یکصداییشان روی سکوهاست. انقدر عاشقی کردهاند و عاشقی را روی سکوها مشق کردهاند تا FIVB در موزهی خودش، تابلویی منقش به هواداران ارومیهای را نصب کند و به احترامشان، روی آن و در معرفی ارومیه بنویسد: «شهر عشاق والیبال»!
اینک اما آنها به عشق تیم ملیشان روی سکوها شعارها را تنظیم میکنند. موجهای مکزیکی راه میاندازند. تشویقهای ایسلندی میروند و چراغهای روشن گوشیها را هماهنگ میکنند تا کل سالن با چرخش نور آنها زیبا شود و به وجد آید.
انقدر گلو پاره میکنند تا در پایان بازی صدایشان به زور از ته حنجرهشان شنیده شود. بالاخره رسم عاشقی همین است. روزی برای توفیق تیم شهرشان و روزی دیگر برای پیروزی تیم وطنشان.
این عشق آنهاست که بر حنجرههایشان توان میدهد. توانی برای چند ساعت رجزخوانی و کریخوانی و عاشقی کردن. چون رسم لیدری، عاشقی است.
«افتخارینیا؛ لیدری با افتخار»
عسگر افتخارینیا را معروفترین لیدر سکوهای والیبال در ارومیه میشناسند. متولد دهم دیماه ۱۳۴۷ است. میگوید از کودکی با سالن والیبال آشنا شده است. زمانی که پنج ساله بود و همراه با پدرش برای تماشای والیبال و هنرنماییهای ستارگانی چون یدالله کارگرپیشه به سالن تختی میرفت.
شروع لیدریاش را هم مربوط به دهه هفتاد میداند. سه سال متوالی ۷۱، ۷۲ و ۷۳ که ارومیه میزبان مسابقات والیبال امیدهای کشور بود و توانست قهرمانی کشور شود.
عسگر افتخارینیا به ما میگوید: از همان دهه هفتاد که لیدر شدم، هر سال که ارومیه در سوپرلیگ و بعدها لیگ برتر تیم داشت، با افتخار و وظیفه برایاش روی سکوها لیدری کردم.
او تاکید دارد که لیدری را به عشق شهر و والیبال شهرش انتخاب کرده و منفعت مالی نداشته و تاکنون هم پولی از این راه در نیاورده است.
عسگر افتخارینیا که لیدریاش معطوف به تیم والیبال ارومیه نبوده و از سال ۸۹ که این شهر بارها میزبان رویدادهای والیبالی آسیایی و جهانی بوده، برای تیمهای ملی نوجوانان، دانش آموزان و تیم ملی بزرگسالان هم لیدری کرده، معتقد است، تیم ملی شناسنامه و هویت تکتک ما ایرانیهاست و ما وظیفه داریم برای پیراهن مقدسی که بر تن ملیپوشانمان است، از جان مایه بگذاریم تا تیممان با سربلندی از زمین بیرون آید.
او میگوید: شاید باورتان نشود، من یک والیبالی هستم، اما بارها که تیم ملیمان در رشتههای دیگری مثل کشتی و فوتسال و… هم که تیم ملی کشورمان مسابقه داده است، به نام ایران و وطنام و تعصبی که برای کشورم دارم، در سالن حاضر شدهام و تیم ملیمان را تشویق کردهام.
«والیبال؛ عشقی مقدم بر کار»
حبیب سلمانزاده هم از لیدرهای دیگر ارومیه است. لیدریاش را از سال ۸۳ و با حضور تیم پگاه ارومیه که بازیهای لیگ برتریاش را در سالن دو هزار نفری خانه جوان برگزار میکرد آغاز کرده است.
میگوید سناش که پایینتر بود و در منطقهای کم برخوردار زندگی میکردند، از طریق رادیو پیگیر والیبال بود اما بعدها به توصیه آشناها و دوستاناش برای آنکه بازیها را از نزدیک تماشا کند به سالن بازیها رفت.
حبیب میگوید: وقتی به سالن رفتم، دیدم که جو سالن پر است از شور و شعف. عشقام به والیبال چند برابر شد و یادم نمیآید از آن روز تاکنون یک بازی رسمی والیبال را هم در ارومیه از دست داده باشم.
او تاکید میکند: ارومیهایها عاشق والیبال هستند و مردم با این ورزش زندگی میکنند. بارها شده که کار و زندگیام را ول کردم و به سالن آمدم تا تیمام را تشویق کنم، بدون آنکه ذرهای نفع مالی و مادی داشته باشم.
حبیب میگوید: من سال ۹۳-۹۴ که تیم شهرداری ارومیه در لیگ برتر خوب ظاهر شده بود، در عراق کار میکردم اما به عشق والیبال و شهرم، بارها کارم را تعطیل کردم و از اربیل کوبیدم تا به ارومیه بیایم و مشوق تیممان باشم.
«هزینه برای عشق»
مهدی آقاپور از جملهی دیگر لیدرهایی است که سابقهی لیدریاش کم کم دارد دو دههای میشود. سال ۸۳ را شروع لیدریاش میداند. زمانی که پگاه ارومیه با بازیکنان بزرگی مثل بهنام محمودی و سعید معروف در لیگ برتر خوش میدرخشید.
میگوید: از سال ۸۷ و با حضور تیم فولاد ارومیه به عنوان نماینده این شهر در لیگ برتر، همراه با مهراب آقاپور از مشاوران فرهنگی آن تیم و از مجریان صداوسیمای مرکز آذربایجانغربی، پایهگذار تاسیس کانون هواداران بودیم تا امور هواداری را ساماندهی کنیم.
آقاپور تاکید میکند: لیدرهای والیبال ارومیه در جوی صمیمانه و کنار هم برای موفقیت والیبال این شهر کوشیدهاند و بدون منفعت مالی، صرفا با عشق و علاقه از والیبال ارومیه حمایت میکنند.
او با بیان اینکه ما نه تنها نفع مالی نداشتهایم بلکه از جیبمان هم هزینه کردهایم، تاکید میکند: در مسابقاتی که نماینده ارومیه در تهران و دیگر شهرستانها داشته، با هزینه شخصی خودمان را به آنجا رساندیم و از تیممان حمایت کردیم.
«جوش و خروش برای یک عشق»
رضا احمدی از دیگر لیدرهای والیبالی ارومیه است. میگوید لیدریاش را از سال ۸۹ و همزمان با تیمداری هیات والببال ارومیه در لیگ برتر آغاز کرده است.
احمدی که در تورنمنتهای مختلف به میزبانی ارومیه از جمله مسابقات والیبال AVC CUP، لیگ ملتهای جهان و… لیدری سکوهای تماشاگران را کرده است، تاکید میکند: ما به عشق والیبال به سالن میآییم و برای هماهنگ کردن سکوها جهت بردن تیممان تلاش میکنیم.
وی معتقد است، لیدریشان پولی نبوده و تاکنون بحث مادیات را هم در این باره نکردهاند. بلکه تنها چیزی که بوده، عشق به والیبال است که آنها را به جوش و خروش در روی سکوها کشانده است.
احمدی با اشاره به مسابقات والیبال قهرمانی مردان آسیا، میگوید: ما در این مسابقات فرهنگ غنی شهرمان را به گشورهای مختلف نشان دادهایم. میبینید که روی سکوها در کنار آقایان، بانوان هستند اما کوجکترین ناهنجاریای رخ نمیدهد و همه در یک محیط صمیمی، یکصدا عشقمان والیبال و تیم ملی کشورمان را حمایت میکنیم.
او میگوید ما قبل از هر بازی چه زمانی که نماینده ارومیه در لیگ برتر بازی کند و چه تیم ملی در مسابقات بینالمللی به میزبانی این شهر، جلسه میگذاربم و با توجه به شرایط آن بازی و حساسیتهای آن، شعارهای خاصی را هماهنگ میکنیم.
«عشقی که شور و نظم به پا میکند»
یاسر اکبری از سال ۹۱ و همزمان با تینداری شهرداری ارومیه، روی سکوها رفت و لیدر شد. میگوید دوستانمان که در سالن بودند من را برای لیدری تشویق می کردند.
وی ادامه میدهد: با توجه به علاقهای که به والیبال داشتم، اغلب برای تماشای بازیها به سالن میآمدم. دوستانمان هم تشویقمان کردند که به عنوان لیدر، ساماندهی تشویقهای تماشاگران را انجام دهم.
اکبری با بیان اینکه شش هزار نفر با افکار مختلف به سالن میآیند، میافزاید: درست است که همه این تماشاگران همشهریان ما و چشم و چراغمان هستند اما با توجه به اینکه هر جا تجمع و اجتماعی باشد، طبیعتا یک نظم و نظامی لازم است، ما هم به اتفاق دیگر لیدرها سعی میکنیم این نظم و نظام را به سکوها بیاوریم تا تیممان یکپارچه مورد حمایت قرار گیرد.
وی با تاکید بر اینکه تاکنون کوچکترین سود مالی از بابت لیدری نصیباش نشده است، میگوید: همه دوستان ما میدانند که حضور ما در سالن شش هزار نفری و همراه با تیم شهرمان در دیگر شهرستانها صرفا بخاطر عشق و علاقه به والیبال است.
وی ادامه میدهد: در سالن شش هزار نفری ارومیه، ۷۰ درصد عامل پیش رفتن بازی تیم ما زور و قدرت تماشاگران است و ۳۰ درصد هم بازیکنان.